تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4856
بازدید دیروز : 37451
بازدید هفته : 154688
بازدید ماه : 476969
بازدید کل : 10868724
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 22 / 12 / 1398
 
۲۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۶:۴۵
 

ببینید | ۱+۵ اقدام رهبر انقلاب برای حل بحران کرونا

کانال فارس پلاس خبرگزاری فارس ویدئویی منتشر کرده است از ۵ اقدامی که رهبر انقلاب در یک ماه اخیر برای حل بحران کرونا در کشور انجام داده اند.

۴۱۴۱

کد خبر 1363614
موضوعات مرتبط:
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

معنای اضلال الهی

اضلال الهی به چه معناست

در جمله (یضِلُّ بِهِ کثیراً وَ یهدی بِهِ کثیراً) میان مفسّران دو نظریه است: گروهی می گویند این جمله، نقل گفتار کافران است که در اعتراض به مثلها می گفتند: ((خدا چه منظوری از این مثلها دارد که مایه تفرقه شده، گروهی را به وسیله آن هدایت کرده، و گروهی را گمراه ساخته است؟! )).

جمعی دیگر از مفسّران احتمال داده اند که جمله مذکور سخن خدا باشد، نه نقل گفتار کافران. در این صورت معنای آیه چنین خواهد بود که خداوند در جواب آنان که می گفتند: (ماذا اءَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً)؛ ((هدف خدا از این مثلها چیست؟ )) می فرماید: ((هدف این است که گروه زیادی را هدایت و گروه دیگری را گمراه می سازد، ولی جز فاسقان گمراه نمی شوند)).

خلاصه این که خداوند به وسیله این گونه مثالها بندگانش را آزمایش می کند، و در نتیجه مؤ منان درآن تفکر واندیشه می کنند وهدایت می شوندوکافران وفاسقان چون وچرا و اعتراض می نمایند و گمراه می گردند؛ یعنی آنچه که باعث گمراهی آنان شده، کفر و فسق و لجاجت آنهاست، نه این نوع مثالها.

مثلاً: اگر کسی طلا یا نقره ای را برای آزمایش به کوره بیندازد و معلوم شود طلا یا نقره فاسد و قلاّبی بوده، به او می گویند، ((اءَفْسَدْتَ فِضَّتَک؛ نقره ات را فاسد کردی )). منظور این است که طلا و نقره ات در آزمایش، بی عیار و قلابی از کار در آمد، نه این که تو آن را فاسد کردی.

همچنین اگر شتر کسی گم شود، می گویند: ((فلانٌ اءضَلَّ ناقَتَهُ؛ فلانی شترش را گم کرد)). مراد این است که شترش گم شده است، نه این که عمدا و از روی قصد آنرا گم کرده است.

با توجه به دو مثال فوق، معنای (یضِلُّ بِهِ کثیراً) این است که چون کافران و فاسقان کفر و فسق پیشه کرده اند، خداوند هم عنایت خاصّ و دستگیری ویژه اش را از آنان بر می دارد و به حال خود رهایشان می سازد. به قول شاعر:

راه هست و چاه و دیده بینا و آفتاب

تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش

چندین چراغ دارد و بیراهه می رود

بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

 حشره شناسی در آیات و روایات

از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمود:

((علّت این که در قرآن به پشه مثال زده شده این است که خداوند تمام آنچه را که در جثّه بزرگ فیل آفریده، در بدن این حشره کوچک نیز قرار داده به اضافه دو عضو دیگر (که در پشه وجود دارد و فیل فاقد آن است و آن دو عبارتند از: شاخکها و بالها) )).[1]

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

مکر خدا

مکر در استعمال عرب، مطابق مفهوم آن در بین فارسی زبانان نیست، در لغت فارسی مکر را به معنای نقشه فاسد و برنامه شیطانی تفسیر و تبیین می کنند، ولی در لغت عرب مکر به معنای چاره اندیشی استعمال شده است و تفهیم معنای منفی یا مثبت از آن با استفاده از قیود و سایر متعلقات جمله میسر می باشد، به عنوان مثال در دو آیه ذیل، مکر خیر و مکر شر، چنین آمده است.

«... وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرِینَ»[1]

خداوند بهترین( برترین) مکر کنندگان است.

«اسْتِکباراً فِی الْأَرْضِ وَ مَکرَ السَّیئِ، وَ لا یحِیقُ الْمَکرُ السَّیئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ. ..»[2]

فرار آنها از حقّ و از پیامبرانشان بخاطر استکبار در زمین و نیرنگ های بدشان بود، امّا این نیرنگها تنها دامن صاحبانشان را می گیرد.

البته گاهی ممکن است حال جمله حکایت از مقید نماید و ظاهراً از قیدی استفاده نشده باشد مانند:

«قَدْ مَکرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَی اللَّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیثُ لا یشْعُرُونَ»[3]

آنها که قبل از مشرکین بودند نیز از این توطئه ها داشتند، و خداوند سراغ اساس زندگی آنها رفت وآن را ویران ساخت و سقف از بالا بر سرشان فرو ریخت و عذاب الهی از آنجا که نمیدانستند سراغشان آمد.

طبعاً مکر در این آیه همان مکر شر و نقشه شیطانی است که از سوی مشرکان و انصار آنها اعمال می شد. آنان آیات الهی را همواره تکذیب می کردند و آن را افسانه می خواندند.

بنابراین مکری که در مورد خداوند استعمال شده است به معنای چاره اندیشی و ایجاد سدّ در برابر مکر شیاطین و وسوسه گران است. چنانچه خداوند در مورد کسانی که تصمیم گرفتند حضرت صالح علیه السلام را به قتل برسانند و سپس اعلام کنند ما از قتل او بی خبریم، خود را صاحب مکر معرفی می فرماید.

«وَ مَکرُوا مَکراً وَ مَکرْنا مَکراً وَ هُمْ لا یشْعُرُونَ»[4]

آنها نقشه مهمی کشیدند و ما هم چاره اندیشی خوبی کردیم در حالیکه آنان را درکی نیست.

پی نوشت ها

[1] آل عمران- 54 و انفال- 30.

[2] فاطر- 43.

[3] نحل- 26.

[4] نمل- 50.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

سام بن نوح,سام پیامبر,سام پسر نوح

ملّت حضرت موسی از ذرّیۀافرادی بودند که با حضرت نوح در کشتی بودند و خداوند به ارادۀقاهرۀخود، آنان را از توفان بنیان کن نجات داد که در آن، اشارۀضمنی به این است که مشرکان و آنان که به حضرت نوح- پس از نهصد و پنجاه سال ماندن در بین آن ها- ایمان نیاوردند، بر اثر شرک و عصیان خود، نابود شدند و افرادی که توانستند پس از غرق شدگان، به زندگی خود ادامه دهند، کسانی بودند که به حضرت نوح ایمان آوردند و نتیجۀایمان آن دسته به آیات خدا، نجاتشان از توفان و ثمرۀطغیان و استکبار دستۀدیگر، غرق شدنشان در آب شد.

پس از آن به شکرگزاری حضرت نوح اشاره می نماید که دربرابر نعمت های بی شمار پروردگار شاکر بوده، رضای ایزد را منظور می داشت. «. . . إنَّه کانَ عَبْدًا شَکورًا. »[1]

پی نوشت

[1] سوره مبارکه اسراء، آیه3

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

passover-پسح

قرآن کریم موضوعی را تذکر داده است که مفهومش شامل حال تمام افراد بشر می شود؛ هر چند ملفوظ و منطوق آن بنی اسرائیل اند و آن این که: گرفتاری بنی اسرائیل به مکر دشمنان و مصائبی که برای آنان رخ داد بر اثر انجام ندادن اوامر الهی و خودداری نکردن از محرّمات بود. باید دانست هر ملّتی راه عناد و طغیان را در پیش گیرد، در همین دنیای فانی هم، خوار و ذلیل می شود و مجبور است به ذلّت تن دهد البته اولیای خدا [که در میان آن ملت ها می زیستند] این گونه نبودند و هیچ گاه زندگی آنان با ذلت توأم نشد؛ می فرماید:

«وَقَضَینا إِلی بَنِی إسرءِیلَ فِی الکتب لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتینِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبیرًا»[1]

منظور از این که «حکم کردیم یا مقدّر نمودیم»، نه این است که جنبۀاجباری در کار باشد؛ بلکه از نظر احاطۀعلم خداوند به عالم هستی و حوادث آن است. [2] او عالم است بر این که افراد بشر به اختیار خودشان چه راهی را در پیش می گیرند و خود را سعید و یا شقی می نمایند؛ از این جهت می فرماید: «ما پیش بینی کردیم. »[3]

پی نوشت

[1] سوره مبارکه اسراء، آیه 4

[2] ر. ك: مجمع‏البيان، ج 5- 6، ص 614

[3] مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

قوم بنی اسرائیل توسط چه کسی گوساله پرست شد؟

با مراجعه به تاریخ، وضع زندگی بنی اسرائیل را می توانیم به چهار دورۀمتمایز از هم تقسیم کنیم:

دورۀ نخست:

دورۀقبل از ورود به مصر و بعد از رحلت حضرت ابراهیم علیه السلام است، که حضرت یعقوب را باید بنیانگذار بنی اسرائیل محسوب داشت. در این زمان، بنی اسرائیل در اراضی فلسطین زندگی می کردند تا این که نسبت به برادر خود، حضرت یوسف حسادت ورزیدند و او را به چاه افکندند. رهایی حضرت یوسف از چاه و رفتن او به مصر از وقایع این دوره است.

دورۀ دوم:

دوره ای است که با استقرار حضرت یوسف در مصر شروع می شود؛ زمانی که بنی اسرائیل به مصر مهاجرت کردند. آنان در این دوره در رفاه و آسایش بودند؛ از لحاظ معتقدات هم به خدای یگانه متّکی بودند؛ همان گونه که فرعونِ معاصر با حضرت یوسف به او ایمان آورد و دین توحید را پذیرفت.

دورۀ سوم:

از ویژگی های این دوره، تغییر وضع سابق و مراجعت به خوی ناسپاسی و شرک است.

زمان حضرت موسی و فرعون، مصادف با این دوره است که اساس توحید در بین مردم متزلزل شد و بنی اسرائیل، ذلیل فرعونیان شدند؛ به مفاد آیۀشریفۀ«یذبّحون أبناءکم و یستحیون نساءکم»، فرعونیان فرزندانشان را می کشتند و زن های شان را زنده می گذاردند و بدترین شکنجه ها را به آنان روا می داشتند.

دورۀ چهارم:

این دوره با ظهور حضرت موسی و نجات بنی اسرائیل از ظلم فرعون و گذر آنان از دریا و غرق شدن فرعونیان در دریا شروع می شود.

پس از این که بنی اسرائیل از دریای احمر گذر کردند، سرزمین فلسطین را مأوای خود قرار دادند و آن را که به دست عمالقه [1] بود، باز پس گرفتند و در زمان حضرت داود و سلیمان به اوج عظمت خود رسیدند؛ امّا پس از مرگ حضرت سلیمان نبی بین آنان دودستگی و اختلاف ایجاد شد و نتیجۀآن، مهاجرت عدّه ای به اطراف آن سرزمین شد.

آنان قبل از مهاجرت، زندگی ساده ای داشتند که با گوسفندان سپری می شد؛ با مهاجرتشان، طی طریق نمودند تا به بین النّهرین رسیدند. حکومت بین النّهرین در آن زمان با «کلدانیان» بود که دارای تمدّن بودند.

آثار تمدّن پنج هزار سالۀآنان در موزۀبغداد موجود است. مرکز حکومت کلدانیان، «بابل» و مذهب آنان «بت پرستی» بود.

بنی اسرائیل با نزول خود در خطّۀحکومت کلدانیان و رؤیت زرق و برق دنیا و زخارف بی ارزش و بی بند و باری افراد آن سامان، به فکر افتادند که به شیوۀآنان درآیند و به زعم باطل خود، دین و ایمان را مانع از رسیدن به هدف پستی که منظورشان بود، به حساب آوردند.

با رها کردنِ عقاید توحیدی و پذیرش بت پرستی، وسایل ذلّت و مسکنت خود را فراهم کردند. در این وقت بود که هر اندازه علمای بنی اسرائیل آنان را موعظه کردند، مؤثّر نیفتاد و مقدّمات نزول بلا بر آن ها آماده شد؛ تا آن که «بخت النصر» با لشگرش بر آن ها شورش کرد؛ سپاهیان او «مسجدالاقصی» را گرفتند و ویران کردند؛ تورات را سوزاندند؛ عده ای را کشتند و دسته ای را اسیر کردند. بنی اسرائیل به این ذلّت و مسکنت مبتلا بودند تا «کورش کبیر»[2] روی کار آمد و بابلیان، مقهور او شدند و در نتیجه، بنی اسرائیل نجات یافتند.

مدّتی وضع به این منوال بود و در این مدّت به راه توحید گرویدند؛ امّا پس از زمانی، دوباره خوی شیطانی را شیوۀخود قرار دادند و مقدّمات نزول بلایی دیگر را بر خود هموار ساختند تا امپراتور روم به نام «اسبیانوس» بر آنان حمله ور شد و آن ها را مقهور خود ساخت؛ [3] و «بیت المقدّس» را ویران نمود و بنی اسرائیل را به اسارت گرفت و حکومت آنان را نابود ساخت و دفعۀدومِ ذلّت و خواری آنان آغاز شد و عوامل تحریف تورات و قتل انبیا و دادن نسبت های ناروا به موازین مذهبی از سوی بنی اسرائیل، همزمان با پای بند شدنشان به هوا و هوس، شروع شد تا مُهر ذلّت و مسکنت را بر پیشانی خود حک کنند.

«ضُرِبَتْ عَلَیهمُ الذِّلَّةُ أَینَ ما ثُقِفُواْ»[4]

و آنچه را قرآن مجید مبین آن است که دو دفعه در زمین ایجاد تباهی می کنند، همان است که به طور خلاصه بیان شد. [5]

پی نوشت

 

[1] .« قوم قديم ساكن عربستان، در منتهى‏اليه ادوم كه غالباً با يهوديان در زمان شاعول و داود در جنگ بودند وداود، آنان را نابود كرد.»( فرهنگ معين)

[2]  مؤسس سلسله‏ى هخامنشى( 529- 559 ق. م) معارف و معاريف، ج 8، ص 605

[3]  ر. ك: تفسير الميزان، ج 13، ص 44/ مجمع‏البيان، ج 5- 6، ص 616/ فرهنگ معين، ذيل كلمه‏ى بابل

[4] « هر جا يافت شوند،[ مُهر] خوارى بر آنان زده شده است.»( آل‏عمران/ 112)

[5] مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

حدیث درباره عبرت گرفتن

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الأَخِرَةِ لِیسُ- واْ وُجُوهَکمْ وَ لِیدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا [1]

ترجمه:

اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی کرده اید و اگر هم بدی کنید، به خودتان بدی کرده اید؛ زمانی که وعدۀدوم آید، [کسانی ] چهره های شما را ناخوش و گرفته گردانند و وارد مسجد [/ بیت المقدّس ] شوند، همان گونه که اوّل دفعه وارد شدند، و نسبت به آنچه بر آن غلبه یافتند، هلاکت و نابودی زیادی به بار آورند.

تفسیر:

آنچه از سرگذشت پیامبران و ملّت های آنان در قرآن مجید ذکر شده، برای تنبّه و عبرت افرادی است که در سبیل هدایت اند و در قلب خود به توحید و خداشناسی متمایل می باشند؛ خداوند می فرماید:

«لَقَدْ کانَ فِی قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأُولِی الأَلْبب؛ [2] در سرگذشت پیشینیان و انبیای سلف، عبرت و اندرزی برای خردمندان نهفته است. »

این است که خداوند، در حین بیان سرگذشت بنی اسرائیل و تباهی و افساد دوگانۀآنان و ابتلا به عصیان و نافرمانی می فرماید:

«إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا. . . »

به ظاهر، خطاب متوجه بنی اسرائیل است؛ ولی در باطن، متوجّه تمام افراد بشر می شود. می فرماید: اگر نیکی کنید، اثر و پاداش آن متوجه خود شماست. بدانید که خداوند «غنی بالذات» است و به کسی و به عبادت شخصی احتیاج ندارد.

بشر هر کاری انجام دهد، به طور خودکار یا از دریای فیاض الهی کناره می گیرد و خود را از فیض آن محروم می گرداند و یا با اعمال خود، به اقیانوس هستی و منشأ وجود،

تقرّب می جوید و از او کسب فیض می نماید.

انسان هر کلامی بگوید و هر فکری به خاطر بپروراند، در روحیات و معنویات او مؤثّر است و او را یا به حقیقت نزدیک می گرداند و یا از آن دور می کند.

«مَا یلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛ [3] هیچ گفتاری را به لفظ درنمی آورد، جز این که نگهبانان آماده ای برای ثبت آن با او هستند. »

«رُبّ کلمة سوء اورثت حزنا طویلا»

هر کلام نادرستی، اثر زشتش را در وجود او نمودار می سازد و متقابلًا کلام صحیح هم اثر خود را دارد. بشر، چه بخواهد و چه نخواهد، به تَبَع اعمالش پاداش دهری گریبانش را خواهد گرفت.

پی نوشت

 


[1] سوره مبارکه اسراء، آیه7

[2] سوره مبارکه، يوسف/ 111

[3]  سوره مبارکه ، ق/

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

قانون فراگیر الهی

سزاوار است حکم الهی نصب العین افراد عاقل قرار گیرد تا در زندگی، دلسوز خود باشند و برای روزی که «لاینفع مالٌ و لا بنون»[1] در گوش افرادش طنین افکن می باشد، ذخیره ای بیندوزند.

بنی اسرائیل تا زمانی که پیرو دستورهای سعادت بخش توحیدی بودند، از بند اسارت و شکنجۀبخت النصر و رومیان هم آسوده بودند؛ امّا وقتی که تابع شهوات و امیال نفسانی شدند و ارضای نفس را بر امور معنوی مقدّم شمردند، روز بیچارگی و ذلّت و بدبختی آن ها به وسیلۀبخت النصر و رومیان فرا رسید.

پیامبر بزرگواراسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر حادثه ای در بنی اسرائیل روی داد، در بین شما [ملّت مسلمان ] نیز روی می دهد. »؛ «حَذوا النعل بالنعل»[2]؛ گفتار، گفتار پیامبری است که آنچه می گوید، حق و عین واقع است.

اگر با دقت کامل دربارۀاسلام و اسلامیان، از همان روز اوّل و ابتدای پرتوافشانی اش تاکنون تحقیق درستی کنیم، صحّت گفتار پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر ما مشخّص می شود. [3]

پی نوشت

 

[1]  شعراء/ 88

[2] بحارالأنوار، ج 28، ص 14، ح 22

[3] مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

امید به رحمت الهی

عَسَی رَبُّکمْ أَن یرْحَمَکمْ وَ إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکفِرِینَ حَصِیرًا[1]

ترجمه:

امید است پروردگار، شما را مورد رحم خود قرار دهد و اگر بازگردید، ما بازگشت می کنیم؛ [اگر بازگشت به عصیان کنید، ما هم بازگشت به عذاب می نماییم ] و ما جهنّم را برای افراد کافر، زندان و محبسی قرار دادیم.

تفسیر:

انسان هر اندازه غرق در معاصی باشد، نباید از رحمت واسعۀپروردگار نومید شود؛ زیرا یأس از رحمت خداوند جزو گناهان کبیره محسوب می شود و دارنده اش را به گناه بزرگی وادار می نماید.

خداوند متعال در صدر آیۀفوق می فرماید:

«عَسَی رَبُّکمْ أَن یرْحَمَکمْ. . . »

یعنی هر چند انسان نسبت به اعمال سوء خود، استعداد عذاب الهی را به دست آورده باشد و خود را مستوجب عقاب گردانیده باشد، باز اگر راه توبه و انابتی در پیش گیرد، ممکن است و امید این هست که خداوند کریم او را مورد لطف عمیم خود قرار دهد و عذاب را از او دور فرماید.

توبه، عبارت است از: «بازگشت به سوی خدا پس از ارتکاب معصیت». هر قدمی در راه معصیت برداریم، به همان اندازه از درک رحمت الهی دور شده ایم. اگر شخص بیمار، داروهای شفابخش بیماری خود را به کار بَرَد، روز به روز از شدّت مرضش کاسته می شود تا روزی به بهبودی کامل برسد؛ امّا اگر عوض استعمال ادویۀشفابخش به داروهایی متوجّه شد که مرضش با آن ضدیت دارد، بیماری وی شدّت می یابد تا وقتی که او را به دیار نیستی برساند؛ وضع روحیات ما هم در برابر گناه همین گونه است. اشکی که از چشم تائب ریخته شود، داروی شفابخشی است که او را به درک فیض الهی نزدیک می گرداند و- خدای نکرده- قدمی که در راه معاصی برداشته شود، سمّی است که انسانیت و معنویت او را به کشتن می دهد.

قوم یونس [2] بر اثر ارتکاب معاصی، مستوجب نزول عذاب بودند؛ امّا به خاطر تنبهی که برای شان حاصل شد و توسّلی که به ذات یگانه نمودند، عذاب از آنان دفع شد. [3]

پی نوشت

 

[1] سوره مبارکه اسراء، آیه8

[2] « يونس، پسر متّى‏[ ذاالنون‏] يكى از انبياى بنى‏اسرائيل بود.»( فرهنگ معين)

[3] مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

ناامیدی، مذموم است

آیات متعدّدی از قرآن شریف، یأس از رحمت خدا را جزو گناهان کبیره محسوب داشته و کار چنین افرادی را مذموم به حساب آورده است.

آن جایی که حضرت یعقوب، فرزندان خود را به جستجوی یوسف و برادر یوسف روانه می سازد، این گونه می گوید:

«یبَنِی اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَاتَایسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَایایسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الکفِرُونَ؛ [1] ای فرزندانم، دنبالِ یافتن یوسف و برادرش بروید و از رحمت خداوند ناامید نشوید؛ همانا تنها افراد کافرند که از رحمت پروردگار ناامیدند».

در جای دیگر می فرماید:

«وَ مَن یقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ؛ [2] فقط گروه گمراهانند که از رحمت خداوند مأیوس می باشند. »

«. . . وَانْ عُدْتُمْ عُدْنا. . . » «8»

توانایی، دو معنا دارد:

1- اگر شما راه بازگشت از گناه را در پیش گیرید، ما هم عذاب را از شما برمی داریم.

2- اگر شما راه طغیان و گردنکشی را بپیمایید و به راهی که خداوند آن را نمی پسندد بروید، ما هم عذاب را متوجّه شما می گردانیم. [3] که جمله ی:

جرعه ای از زلال قرآن، ج 1، ص: 36

«. . . وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکفِرِینَ حَصیرًا»[4]

مؤید این موضوع می باشد؛ زیرا در این وقت است که افراد کافر بر اثر اعمال ناشایست خود، جهنّمی سوزان و زندانی تنگ و محصور برای خود تعبیه نموده و به مفاد آیۀشریفۀ«کلُّ امْرِی بِمَا کسَبَ رَهِینٌ»[5] هر کسی در گرو اعمالی است که انجام داده است و شخص کافر، عملی که مرضی خدا باشد، انجام نمی دهد و با کارهای ناپسند خود، خویش را در آتش جهنّم، محصور می گرداند. [6]

پی نوشت

 

[1]  يوسف/ 87

[2] حجر/ 56

[3]  ر. ك: مجمع‏البيان، ج 5- 6، ص 616

[4] سوره مبارکه اسرائ، آیه8

[5] طور/ 21

[6] مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

معرّفی خدا و راه معرفت به او و پرستش ذات ذوالجلال او

قرآن را با کتب محرّف دیگر قیاس می کنیم: آیا کتابی که خدا را این اندازه محدود و ناقص به حساب آورد که آدم را پشت درخت ها نبیند و یا با یعقوب از شب تا صبح کشتی بگیرد و مانند آن، قابل اطمینان است؟ و آیا خدایی که این گونه معرفی شود، لیاقت پرستش دارد؟[1]

آیا خدایی که از آفرینش آدم در زمین پشیمان شود و در دل خود محزون گردد، لایق حمد و سپاس است؟[2]

آیا خدایی که بر ملائکه سوار شود و دود از دماغش خارج گردد، مستحق اطاعت است؟[3] و صدها اباطیل دیگر.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

بیان قواعد و قوانینی که مکمّل انسانیت و ملکات فاضله باشد.

برای تبیین این اصل، فقط به یک قاعدۀکوچک اسلامی- که اساسش قرآن است- توجه می کنیم. به هدایت عقلی، مشخّص است که در زندگی، ظلم، قبیح و مورد ظلم واقع شدن هم ناصحیح است؛ هر دو زشت و نادرست است.

آیا کتابی که می گوید: «کسی که سیلی به گونۀراست تو زد، طرف دیگر را هم برگردان [تا سیلی بزند][1]» این دستور عملی است؟ و یا اصلًا پیروان این کتابِ محرّف، بدان پای بند و عامل اند؟

آیا از نظر عقل، صحیح است که انسان، همیشه در جنگ و جدال باشد و قتل نفس کند و غوغا و آشوب به پا کند؟ بدیهی است که این کار هم عملی و هم ممدوح نیست.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

بی خبری از مصالح و مفاسد

وَ یدْعُ الإِنسنُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَیرِ وَ کانَ الإِنسنُ عَجُولًا[1]

ترجمه:

11- انسان همان گونه که به خوبی دعا می کند [از روی جهل و نادانی ] به بدی هم دعا می کند؛ [چون نادان است، دعا می کند؛ اما نتیجۀدعایش برای او بد است ] و [طبیعتِ ] بشر شتابکار است.

تفسیر:

بی خبری از مصالح و مفاسد

آیه دربارۀبی خبری و جهالت انسان نسبت به مصالح و مفاسد کارهاست. بشری که از ساعتِ آیندۀزندگی خود اطّلاعی ندارد، نمی تواند دربارۀآن تصمیم نیکی اتّخاذ کند؛ فقط باید خود را به ذات بزرگواری وابسته بداند که همه چیز از اوست و علمش به همه چیز احاطه دارد. [2]

 

پی نوشت

 

[1] سوره مبارکه اسراء، آیه11

[2] مركز فرهنگ ومعارف قرآن، جرعه‏اى از زلال قرآن، 6جلد، موسسه بوستان كتاب - قم، چاپ: دوم، 1389.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 16 / 12 / 1398

شیوۀ دعا کردن

یکی از وسایلی که مثبت پیوستگی و علقۀانسان جاهل به خداوند علیم می باشد، دعاست؛ اما دعایی که درخواست می شود، باید مقدّم بر آن، رضای خالق، منظور شود؛ از او چیزی بخواهیم که مایۀرضای او و متضمّن صلاح ما باشد؛ زیرا ما از عواقب امور اطّلاعی نداریم؛ ممکن است بر اثر جهل خود از خداوند چیزی بخواهیم که انجامش به صلاح ما نباشد؛ همان گونه که آیۀشریفه، مبین آن است.

موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی